علی علی نژاد
....
پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, :: 17:7 :: نويسنده : علی علی نژاد
یک حشرهشناس آمریکایی از شناسایی حشره غول پیکری خبر داد که وزن آن سه برابر وزن معمول یک موش و غذای مورد علاقه آن هویج است.
پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, :: 16:59 :: نويسنده : علی علی نژاد
دوستم بعد از چند ساعت عمل بچش به دنیا اومده با کلی ذوق به باباش نشونش می ده. باباش میگه بچته؟ منم كه اونجا وایساده بودم با دسته گلی در دست خیلی خونسرد رو به حاجی كردم گفتم پـَـ نـَـ پـَـ اینو الان از اینترنت دانلود کردیم نسخه آزمایشیه واسه تست تا اصلش بیاد
دارم قرص میخورم دوستم بهم میگه واقعا حالت بده؟ می گم پـَـ نـَـ پـَـ هوس اسمارتیس کردم نداشتیم دارم قرص می خورم نصف شب مامانم حالش خراب شده زنگ زدم اژانس میگه ماشین میخواین؟ پـَـ نـَـ پـَـ امشب شب مهتــابه حبیبم رو میخوام دارم ماشینمو میشورم٬ دوستم میاد میگه داری ماشینتو میشوری؟ پـَـ نـَـ پـَـ دارم آبیاریش می کنم بلکه رشد کنه بشه کامیون. با دوستم رفتم جیگر بخوریم گفتم برو سفارش بده من بیرون میمونم برگشت گفت راستی بال هم داره سفارش بدم ؟ گفتم بال مرغ ؟ گفت پـَـ نـَـ پـَـ بال گوسفند پلیس ماشینو خوابونده. رفتم خلافی و جریمه دادم،کاراشو کردم،بعد رفتم پارکینگ تحویلش بگیرم. مسوولش میپرسه: اومدی ماشینو ببری؟ میگم: پـَـ نـَـ پـَـ اومدم ملاقاتش! براش دوتا قوطی بنزین سوپر آوردم تنهایی بهش بد نگذره توی اتوبان کرج سوار تاکسی بودیم یه ماشین چپ کرده بود ترافیک شده بود یکی از مسافرا با خنده پرسید اوه اوه چپ کرده؟ اصلا حواسم نبود با عصبانیت گفتم : پـَـ نـَـ پـَـ پشت ماشین میخاریده خودشو زده زمین کمرشو بخارونه
پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, :: 16:58 :: نويسنده : علی علی نژاد
نوروز شعر بی غلطی است که پایان رویاهای ناتمام را تفسیر می کند.
سلامت امروز دو نفر از من ادرس و شماره تو رو گرفتن..منهم بهشون دادم..یکی خوشبختی..یکی موفقیت فرخنده باد بر همگان مقدم بهار افسوس می خورم ....چرا؟چرا با رفتن تو..............بهار می اید ؟...امدی در سرمای زمستان... به سردی زمستان بودی..... به غم انگیزی شبهای تنهایی..... به خشکی برف ...می روی..... بهار می اید ...به نظر معامله خوبی است....امید ان دارم بهار گلی بر چهره ات بنشاند ...چه امید مبهمی...گردش روزگار خطا ندارد ....زمستان هیچ گاه بهار را نمی بیند... دنیا رو برات شاد شاد و شادی و برات دنیا دنیا آرزو میکنم *** عیدت مبارک عزیزم*** ><(((> بهار بهترین بهانه برای آغاز، وآغاز بهترین بهانه برای زیستن است شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 22:3 :: نويسنده : علی علی نژاد
يه روز دو تا تنبل ميرن بانک ميزنن، اولي ميگه بيا پولا رو بشمريم. غضنفرمیره دكترمیگه آقای دكترمن فراموشی گرفتهام.
غضنفر به زنش ميگه: زن مهريهات را بگذار اجرا تا با پولش خونه بخريم! يه پسره به دوستش ميگه: بيا بريم دريا. آمریكاییه میخواسته غضنفر ضایع كنه میبرتش تو آمریكا و بهش میگه: زمین را بكن. غضنفر بعد از100متر كندن به یک سیم میرسه، آمریكاییه بهش میگه: ببین ما از100سال پیش تلفن داشتیم! به غضنفر میگن بابات به رحمت ایزدی پیوست، غضنفر پسرشو میفرسته دانشکده افسری، دوستاش بهش میگن: درس پسرت که خیلی خوبه بود، بهتر بود میگذاشتی دکتر یا مهندس بشه؟ شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 14:32 :: نويسنده : علی علی نژاد
گفتی "بخند" .... گفتم " نگاه کن" جمعه 5 اسفند 1390برچسب:, :: 17:57 :: نويسنده : علی علی نژاد
اسبه زنگ میزنه سیرک میگه: آقا شما برای
یه روز معلم غضنفر میره خارج میگن اسمت یارو پشت در اتاق عمل بوده پرستار صدا میزنه: پلیس جلو یه ماشین رو می گیره و میگه: چون یه روز یه مرده با عجله میره پیش دکتر و میگه : سلام دکتر! جمعه 5 اسفند 1390برچسب:, :: 11:22 :: نويسنده : علی علی نژاد
آن کسی که شب ها بر بالین ما بیدار می ماند مادر بود.
آن کسی که باشادی ماشادوباغم ما غمگین تر بود مادربود.
آن کسی که تنها ترین تنها بود مادر بود.
پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 21:35 :: نويسنده : علی علی نژاد
آنگاه كه غرور كسي را له مي كني، آنگاه كه كاخ آرزوهاي كسي را ويران مي كني، آنگاه كه شمع اميد كسي را خاموش مي كني، آنگاه كه بنده اي را ناديده مي انگاري ، آنگاه كه حتي گوشت را مي بندي تا صداي خرد شدن غرورش را نشنوي، آنگاه كه خدا را مي بيني و بنده خدا را ناديده مي گيري ، مي خواهم بدانم،دستانت را بسوي كدام آسمان دراز مي كني تا براي خوشبختي خودت دعا كني؟ پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 21:23 :: نويسنده : علی علی نژاد
بی تومهتاب شبی باز ازآن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال توگشتم
شوق دیدارتولبریزشدازجام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
درنهانخانه ی جانم گل یاد تودرخشید
باغ صدخاطره خندیدعطرصدخاطره پیچید
یادم آمدکه شبی باهم ازآن کوچه گذشتیم
پرگشودیم ودرآن خلوت دل خواسته گشتیم
ساعتی برلب آن جوی نشستیم
توهمه رازجهان ریخته درچشم سیاهت
من همه محوتماشای نگاهت آسمان صاف وشب آرام
بخت خندان وزمان رام خوشه ی ماه فروریخته درآب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب وصحراوگل وسنگ همه دل داده به آوازشباهنگ
یادم آمد تو به من گفتی:ازاین عشق حذرکن
لحظه ای چندبراین آب نظرکن...
آب آیینه ی عشق گذران است
توکه امروزنگاهت به نگاهی نگران است
باش فرداکه دلت با دگران است
تافراموش کنی چندی ازاین شهرسفرکن
باتو گفتم:حذرازعشق ندانم،
سفرازپیش توهرگزنتوانم،نتوانم
روز اول که دل من به تماشا ی توپرزد
چون کبوترلب بام تونشستم توبه من سنگ زدی
من نرمیدم نگسستم
بازگفتی:که توصیادی ومن آهوی دشتم
تابه دام تودرافتم همه جاگشتم وگشتم
حذرازعشق ندانم،نتوانم
اشکی ازشاخه فروریخت
مرغ شب ناله ی تلخی زد وبگریخت
اشک درچشم تولرزیدماه برعشق توخندید
یادم آید که دگرازتوجوابی نشنیدم
پای دردامن اندوه کشیدم،نگسستم نرمیدم
رفت درظلمت غم آن شب وشبهای دگرهم
نگرفتی دگرازعاشق آزرده خبرهم!
نکنی دیگرازآن کوچه گذرهم!
بی تواما به چه حالی من ازآن(کوچه)گذشت پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 20:46 :: نويسنده : علی علی نژاد
اگه انسان ها برای همدیگر نبودند به راستی که چه بد بود.... دیگر کسی را نداشتیم تا در سختی با ما باشد و در غم شریک ما باشد و در شادی ما سهمی داشته باشد. هر انسان درون قلب کوچک اما مانند دریا بیکران خود کسی را جای داده است. هیچ کس درون قلب خود کسی را جای نمی دهد که دوستش نداشته باشد و عاشقش نباشد بلکه کسی را جای می دهد که پر از احساسات و عاطفه باشد. نمی خواهم با این حرف هام شما رو نصیحت کنم ولی بیایید برای فرهنگ ایرانی خود ارزشی قائل شویم و ان را از بین نبریم....
پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 20:43 :: نويسنده : علی علی نژاد
همه ی وجودم لبریز از حس نیاز به عشقت ِ.. پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 20:24 :: نويسنده : علی علی نژاد
اگر عشق نبود : به کدامین بهانه می گریستیم ومی خندیدیم؟ کدام لحظه ی نایاب را اندیشه می کردیم؟ و چگونه عبور روز های تلخ را تاب می آوردیم؟ آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم اگر عشق نبود.... پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 20:20 :: نويسنده : علی علی نژاد
فقط 2 چیز بی کران و سر مد است: 1_کهکشان 2_حماقت انسانها البته ر مورد 1 مطمئن نیستم. پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 19:0 :: نويسنده : علی علی نژاد
درویشی با اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده شد پس از اندک زمانی داد شیطان در می آید و رو به فرشتگان می کند و می گوید:((جاسوس می فرستید به جهنم !؟از روزی که این آدم به جهنم آمده مدام در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنمیان را هدایت می کند.)) و حال سخن درویشی که به جهنم افتاده بود این بود:((با چنان عشقی زندگی کن که حتی بنا به تصادف اگربه جهنم افتادی،خود شیطان تورا به بهشت باز گرداند)) پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 18:47 :: نويسنده : علی علی نژاد
اگه دنبال طنز های پ ن پ هستید stop خانومه وایساده بود جلوی پله برقی نمیرفت روش. دوستم میگه یعنی میترسه؟ پـَـَـ نــه پـَـَـــ مونده با پای چپ بره ثواب داره یا با پای راست مرغ و از فریزر در آوردم میگه می خوای غذا درست کنی ؟! بسته سیگارمو گرفته که از توش سیگار برداره…میگه اِ اِ اِ همین یه نَخه؟؟؟
ادامه مطلب ... پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 18:43 :: نويسنده : علی علی نژاد
اما .... آیا می دانید @ چیست؟ برای شناخت ای کلمه ابتدا باید انگلیسی خوبی داشته باشید.در غیر این صورت به پایین صفحه بروید.
@ به معنی ((a))ویرگول دورت بگردم است.
پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 18:21 :: نويسنده : علی علی نژاد
من قدرت خواستم و خدا مشکلاتی رادر سر راهم قرار داد تا قوی شوم. من دانایی خواستم و خدا به من مسائلی داد تا حل کنم. من جرئت خواستم و خدا به من مانعی بر سر راهم قرار داد تا بر آنها غلبه کنم. من عشق خواستم و خدا به من افرادی نشان داد که نیازمند کمک بودند. من محبت خواستم و خدا به من فرصت هایی برای محبت قرار داد. من به هر چه خواستم نرسیدم اما به هر چیز نیاز داشتم دست یافتم. بدون ترس زندگی کن با همه ی مشکلات مبارزه کن و بدان که می توانی بر تمام آنها غلبه کنی.
و پایان هر پست یک طنز پ ن پ: رفتم مغازه میگم CD دارید؟ میگه خام؟ پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 17:58 :: نويسنده : علی علی نژاد
شما در تنهایی خود چه می کنید؟. منظورم از تنهایی آن است که دلتان گرفته باشد.گویی در غربت زندگی می کنید. در آن وقت در چه فکری هستید.؟ بهترین کسی که برای در و دل انتخاب می کنید کیست؟ به چه شخصی در دنیا علاقه دارید؟ انسان در تنهایی خود همیشه می خواهد آزاد باشد و نمی خواهد کسی تنهایی اش را به هم بزند. من خود طرفدار تنهایی هستم ما انسان ها پر از احساسات هستیم و درک می کنیم و نمی تونیم همیشه چهره ای غمگین داشته باشیم.
حال خودتان طرفدار شاد بودن هستید یا غمگینی و یا هیچ ؟
پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 17:36 :: نويسنده : علی علی نژاد
عشق، سرطان دوست داشتن است. همه ی ما فکر می کنیم عشق همیشه بد است .اما این جمله کاملا غلط است.عشق یعنی عقد دائمی ما با غربت . عشق آسانسور حیات بشر است . بر خلاف بعضی ها که می گویند عشق بد است عشق چیز خوبی است . همه ی ما تو ی این دنیا بی انتها یک بار عاشق کسی شدیم. مثل عشق به مادر و همین طور عشق ورزیدن او به ما. هیچ مادری نیست که به فرزندش عشق نورزد. مادر به تو عشق می ورزم چرا که مرا بزرگ کرده ای اما حالا من می خواهم کار های تو را جبران کنم. مادرم خدایا را شاکرم که تو را برای من فرستاد..... پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 17:30 :: نويسنده : علی علی نژاد
پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 17:16 :: نويسنده : علی علی نژاد
با سلام به دوستان عزیز. الان پنج شنبه 4 اسفند سال 90 است و ما داریم به عید نوروز نزدیک و نزدیک تر می شویم. امیدوارم سال 91 برای همه ی شما ایرانی های عزیز گرامی سالی خوب باشد. در این وبلاگ علاوه بر حرف های من چند مطلب جالبی قرار دادم تا از وبلاگم خوشتان بیاید. البته به نظر سنجی ما هم سر بزنید و نظراتتون را درباره ی وبلاگ بیان کنید. لطفا نظر یادتون نره.
درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
نويسندگان
|
||||
![]() |