علی علی نژاد
....
پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, :: 16:59 :: نويسنده : علی علی نژاد
دوستم بعد از چند ساعت عمل بچش به دنیا اومده با کلی ذوق به باباش نشونش می ده. باباش میگه بچته؟ منم كه اونجا وایساده بودم با دسته گلی در دست خیلی خونسرد رو به حاجی كردم گفتم پـَـ نـَـ پـَـ اینو الان از اینترنت دانلود کردیم نسخه آزمایشیه واسه تست تا اصلش بیاد
دارم قرص میخورم دوستم بهم میگه واقعا حالت بده؟ می گم پـَـ نـَـ پـَـ هوس اسمارتیس کردم نداشتیم دارم قرص می خورم نصف شب مامانم حالش خراب شده زنگ زدم اژانس میگه ماشین میخواین؟ پـَـ نـَـ پـَـ امشب شب مهتــابه حبیبم رو میخوام دارم ماشینمو میشورم٬ دوستم میاد میگه داری ماشینتو میشوری؟ پـَـ نـَـ پـَـ دارم آبیاریش می کنم بلکه رشد کنه بشه کامیون. با دوستم رفتم جیگر بخوریم گفتم برو سفارش بده من بیرون میمونم برگشت گفت راستی بال هم داره سفارش بدم ؟ گفتم بال مرغ ؟ گفت پـَـ نـَـ پـَـ بال گوسفند پلیس ماشینو خوابونده. رفتم خلافی و جریمه دادم،کاراشو کردم،بعد رفتم پارکینگ تحویلش بگیرم. مسوولش میپرسه: اومدی ماشینو ببری؟ میگم: پـَـ نـَـ پـَـ اومدم ملاقاتش! براش دوتا قوطی بنزین سوپر آوردم تنهایی بهش بد نگذره توی اتوبان کرج سوار تاکسی بودیم یه ماشین چپ کرده بود ترافیک شده بود یکی از مسافرا با خنده پرسید اوه اوه چپ کرده؟ اصلا حواسم نبود با عصبانیت گفتم : پـَـ نـَـ پـَـ پشت ماشین میخاریده خودشو زده زمین کمرشو بخارونه
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
نويسندگان
|
||||
![]() |