علی علی نژاد
....
جمعه 5 اسفند 1390برچسب:, :: 17:57 :: نويسنده : علی علی نژاد
اسبه زنگ میزنه سیرک میگه: آقا شما برای
یه روز معلم غضنفر میره خارج میگن اسمت یارو پشت در اتاق عمل بوده پرستار صدا میزنه: پلیس جلو یه ماشین رو می گیره و میگه: چون یه روز یه مرده با عجله میره پیش دکتر و میگه : سلام دکتر! جمعه 5 اسفند 1390برچسب:, :: 11:22 :: نويسنده : علی علی نژاد
آن کسی که شب ها بر بالین ما بیدار می ماند مادر بود.
آن کسی که باشادی ماشادوباغم ما غمگین تر بود مادربود.
آن کسی که تنها ترین تنها بود مادر بود.
پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 21:35 :: نويسنده : علی علی نژاد
آنگاه كه غرور كسي را له مي كني، آنگاه كه كاخ آرزوهاي كسي را ويران مي كني، آنگاه كه شمع اميد كسي را خاموش مي كني، آنگاه كه بنده اي را ناديده مي انگاري ، آنگاه كه حتي گوشت را مي بندي تا صداي خرد شدن غرورش را نشنوي، آنگاه كه خدا را مي بيني و بنده خدا را ناديده مي گيري ، مي خواهم بدانم،دستانت را بسوي كدام آسمان دراز مي كني تا براي خوشبختي خودت دعا كني؟ پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 21:23 :: نويسنده : علی علی نژاد
بی تومهتاب شبی باز ازآن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال توگشتم
شوق دیدارتولبریزشدازجام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
درنهانخانه ی جانم گل یاد تودرخشید
باغ صدخاطره خندیدعطرصدخاطره پیچید
یادم آمدکه شبی باهم ازآن کوچه گذشتیم
پرگشودیم ودرآن خلوت دل خواسته گشتیم
ساعتی برلب آن جوی نشستیم
توهمه رازجهان ریخته درچشم سیاهت
من همه محوتماشای نگاهت آسمان صاف وشب آرام
بخت خندان وزمان رام خوشه ی ماه فروریخته درآب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب وصحراوگل وسنگ همه دل داده به آوازشباهنگ
یادم آمد تو به من گفتی:ازاین عشق حذرکن
لحظه ای چندبراین آب نظرکن...
آب آیینه ی عشق گذران است
توکه امروزنگاهت به نگاهی نگران است
باش فرداکه دلت با دگران است
تافراموش کنی چندی ازاین شهرسفرکن
باتو گفتم:حذرازعشق ندانم،
سفرازپیش توهرگزنتوانم،نتوانم
روز اول که دل من به تماشا ی توپرزد
چون کبوترلب بام تونشستم توبه من سنگ زدی
من نرمیدم نگسستم
بازگفتی:که توصیادی ومن آهوی دشتم
تابه دام تودرافتم همه جاگشتم وگشتم
حذرازعشق ندانم،نتوانم
اشکی ازشاخه فروریخت
مرغ شب ناله ی تلخی زد وبگریخت
اشک درچشم تولرزیدماه برعشق توخندید
یادم آید که دگرازتوجوابی نشنیدم
پای دردامن اندوه کشیدم،نگسستم نرمیدم
رفت درظلمت غم آن شب وشبهای دگرهم
نگرفتی دگرازعاشق آزرده خبرهم!
نکنی دیگرازآن کوچه گذرهم!
بی تواما به چه حالی من ازآن(کوچه)گذشت پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 20:46 :: نويسنده : علی علی نژاد
اگه انسان ها برای همدیگر نبودند به راستی که چه بد بود.... دیگر کسی را نداشتیم تا در سختی با ما باشد و در غم شریک ما باشد و در شادی ما سهمی داشته باشد. هر انسان درون قلب کوچک اما مانند دریا بیکران خود کسی را جای داده است. هیچ کس درون قلب خود کسی را جای نمی دهد که دوستش نداشته باشد و عاشقش نباشد بلکه کسی را جای می دهد که پر از احساسات و عاطفه باشد. نمی خواهم با این حرف هام شما رو نصیحت کنم ولی بیایید برای فرهنگ ایرانی خود ارزشی قائل شویم و ان را از بین نبریم....
پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 20:43 :: نويسنده : علی علی نژاد
همه ی وجودم لبریز از حس نیاز به عشقت ِ.. پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 20:24 :: نويسنده : علی علی نژاد
اگر عشق نبود : به کدامین بهانه می گریستیم ومی خندیدیم؟ کدام لحظه ی نایاب را اندیشه می کردیم؟ و چگونه عبور روز های تلخ را تاب می آوردیم؟ آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم اگر عشق نبود.... پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 20:20 :: نويسنده : علی علی نژاد
فقط 2 چیز بی کران و سر مد است: 1_کهکشان 2_حماقت انسانها البته ر مورد 1 مطمئن نیستم. پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 19:0 :: نويسنده : علی علی نژاد
درویشی با اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده شد پس از اندک زمانی داد شیطان در می آید و رو به فرشتگان می کند و می گوید:((جاسوس می فرستید به جهنم !؟از روزی که این آدم به جهنم آمده مدام در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنمیان را هدایت می کند.)) و حال سخن درویشی که به جهنم افتاده بود این بود:((با چنان عشقی زندگی کن که حتی بنا به تصادف اگربه جهنم افتادی،خود شیطان تورا به بهشت باز گرداند)) پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 18:47 :: نويسنده : علی علی نژاد
اگه دنبال طنز های پ ن پ هستید stop خانومه وایساده بود جلوی پله برقی نمیرفت روش. دوستم میگه یعنی میترسه؟ پـَـَـ نــه پـَـَـــ مونده با پای چپ بره ثواب داره یا با پای راست مرغ و از فریزر در آوردم میگه می خوای غذا درست کنی ؟! بسته سیگارمو گرفته که از توش سیگار برداره…میگه اِ اِ اِ همین یه نَخه؟؟؟
ادامه مطلب ... درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
نويسندگان
|
||||
![]() |